اخراج‌های دولت آمریکا؛ بعضی ایرانی‌تبارها می‌گویند «تداعی کننده پاکسازی‌هاست»‌

دونالد ترامپ

منبع تصویر، Getty Images

    • نویسنده, سام فرزانه
    • شغل, خبرنگار بی‌بی‌سی در واشنگتن

سیاست‌های دونالد ترامپ، در تعطیلی نهاد‌های دولتی آمریکا، قطع سرمایه‌گذاری‌های دولتی در بخش‌های مختلف از جمله در زمینه‌های علمی و اخراج بسیاری از کارکنان، شبیه به انقلاب بزرگی در بوروکراسی و کشورداری آمریکاست که گروهی از ایرانی‌تبارها می‌گویند آنها را به یاد «پاکسازی»های بعد از تاسیس جمهوری اسلامی انداخته است.

دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، چند روز پس از پیروزی در انتخابات اعلام کرد که ایلان ماسک هدایت یک سازمان تازه تحت عنوان «کارآمدی دولت» را به عهده خواهد گرفت. آقای ترامپ گفت هدف تشکیل این نهاد، کاستن از هزینه‌های دولت و کاهش نیروی کار در ادارات است.

آقای ترامپ بعدا فرمانی امضا کرد که اداره کارآمدی دولت موسوم به «دوج» را موظف می‌کرد «به طور قابل توجهی» از حجم نیروی کار دولت بکاهد.

سپس نمایندگان دوج وارد سازمان‌های مختلف دولتی شدند تا میزان مخارج را بررسی کنند و به میلیون‌ها کارمند فدرال پیشنهاد ترک شغل دادند.

تعداد زیادی ایرانی‌تبار هم در میان آنها هستند.

مریم (نام مستعار) که خواست هویتش ناشناس بماند، از جمله ایرانی‌تبارهایی است که زندگی‌شان تحت تاثیر تصمیم‌های دولت آقای ترامپ قرار گرفته، او حالا به مهاجرت دوم فکر می‌کند: «��ول انقلاب چند نفری از خانواده من زندانی شدند، اموالشان مصادره شد و حتی اعدامی هم داشتیم. الان احساس می‌کنم که همان اتفاق‌ها دوباره دارد می‌افتد.»

تغییراتی که آقای ترامپ می‌خواهد در دولت آمریکا اعمال کند آنقدر عمیق و گسترده است که بخش‌های مختلف در اداره‌ها و نهادهای کوچک و بزرگ را در برگرفته است. با این حال کسانی هم هستند که می‌گویند این شباهت با ایران در اول انقلاب چندان قوی نیست، برای اینکه در آن دوره مبنای اخراج‌ها «عقیده» افراد بود.

در این گزارش با ایرانی‌تبارهایی صحبت کردم که در پی تصمیمات دولت آمریکا کارشان در خطر است یا آن را از دست داده‌اند. از آنها درباره این روزهایشان پرسیدم و بعد صحبت‌های کسانی را می‌خوانیم که تجربه اول انقلاب را داشتند تا ببینیم آنها چطور با بی‌کاری و مشکلات دیگر روزگار را سپری کردند.

مقایسه با سال‌های اول جمهوری اسلامی ایران

مریم گفت: «اتفاق‌های آمریکا عجیب من را به یاد حکومت جمهوری اسلامی می‌اندازد.»

او دوره کودکی‌اش در سال‌های اول انقلاب ایران را به یاد می‌آورد: «اولش گفتند همه باید حجاب بگذارند. بعد شروع کردند مخالفان کله‌گنده را زندانی کردند. بعد همین‌طور که کسی صدایش در نیامد همه چیز را بدتر کردند. مسئله‌ای که من را ناراحت می‌کند کارهای دولت نیست، سکوت کسانی است که در کنگره هستند و متخصصان».

مریم و همسرش حالا می‌خواهند برای مهاجرت به کانادا اطلاعات کسب کنند که اگر کارش را از دست داد ببینند چه امکانات شغلی و پژوهشی در آنجا دارند.

فردی در حال بررسی نمونه های آزمایشگاهی

منبع تصویر، Getty Images

او برای یکی از موسسه‌های تحقیقاتی بهداشتی دولت کار می‌کند. می‌گوید اگر کارش از دست نرود، مشکل بعدی سیاست‌های کلی دولت است که گاهی مخل کار علمی اوست.

یکی از سیاست‌های جدید دولت این است که تفاوت‌های جنسیتی را در هیچ‌چیزی دخیل نکنند. همین سیاست بر تحقیقات علمی هم اعمال می‌شود. مریم می‌گوید که کارهای تحقیقاتی شبیه به کارهای او بدون داشتن اطلاعات جنسیتی کامل نخواهد بود: «هورمون‌های جنسی بر بروز نشانه‌های بیماری تاثیر می‌گذارند.»

همین تفاوت‌هاست که باعث می‌شود بعضی از بیماری‌ها در مردان و بعضی در زنان شایع‌تر باشند. بیماری‌هایی که در سراسر جهان بسیاری با آنها دست و پنجه نرم می‌کنند مثل انواع سرطان.

مریم می‌گوید: «این سیاست‌ها دارد روی علم اثر می‌گذارد و علم نباید تحت تاثیر سیاست باشد.»

او نگران است که این سیاست‌ها «علم را در آمریکا به قهقرا» ببرد.

اما مشکل فقط در زمینه علم نیست: « اضطراب‌های مالی خیلی دارم.»

مریم در روزهای اولی که دولت این سیاست‌ها را اعلام کرده بود دچار «وحشت‌زدگی» (پنیک اتک) شده بود که با راهنمایی‌های روان‌شناس توانسته آن را مدیریت کند. مریم می‌گوید که دنبال شغلی در بخش خصوصی می‌گردد: «با اینکه در بخش خصوصی حدود سه برابر بیشتر پول در می‌آورم اما اولویت من پول نیست.»

«در اضطرار و هراسیم»

آرزو هم به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد. او کارمند قراردادی یکی از موسسه‌های تحقیقاتی در زمینه پزشکی است. هزینه تحقیقات آنها را هم دولت آمریکا می‌دهد و می‌گوید با دستورهای دونالد ترامپ، او و همکارانش چندان مطمئن نیستند که بتوانند کارهایشان را ادامه دهند.

آرزو می‌گوید: «ولی ترکش‌هایش از حالا به ما خورده.» مثلا چی؟ مثلا اینکه بودجه بعضی از تحقیقات فعلا قطع شده و بقیه کارمندها با اضطراب کار می‌کنند.

او هم مثل بسیاری از همکارانش در این روزها تحقیقات جدیدش را به کارنامک (رزومه‌اش) افزوده و در شبکه لینکد‌ین (شبکه اجتماعیِ روابط کاری) هم دنبال شغل است. نگرانی از بی‌کاری و بی‌پولی و ورشکستگی به قول خودش او را «در وضعیت هراس» (پنیک) قرار داده، مخصوصا برای اینکه «شرکت‌های خصوصی هم این روزها کسی را استخدام نمی‌کنند» چون آنها هم نمی‌دانند دولت تا چه زمانی به آنها بودجه تحقیقاتی خواهد داد. دولت آمریکا یکی از بزرگ‌ترین حامیان تحقیقات علمی است.

آرزو نگران کنار گذاشته شدن مفاهیمی است که به قول او سال‌ها برای به وجود آمدنشان تلاش شده است. مثلا همین که مهم است درهای جامعه برای همه باز باشد و همه – با هر جنسیت و نژادی – بتوانند دسترسی برابر به امکانات و موقعیت‌ها داشته باشند. دونالد ترامپ برنامه‌های توسعه نیروی انسانی را که حامی حضور اقلیت‌ها در مشاغل و در نظر گرفتن نیازهای آنها در تحقیقات بود، لغو کرده است.

آقای ترامپ دستور تعطیلی برنامه‌هایی را داده که راه را بر ورود زنان و اقلیت‌های نژادی باز می‌کردند. او این برنامه‌ها را تبعیض‌آمیز و در تضاد با قانون اساسی آمریکا دانسته است.

آرزو و همسرش در فکر کاستن از هزینه‌های زندگی هستند تا: «فقط بتوانیم پول مهدکودک فرزندمان و قسط خانه را بدهیم». به این فکر کرده که اگر کارش را از دست بدهد یکی از ماشین‌هایشان را بفروشند.

اینجا در آمریکا اگر خارج از شهرهای بزرگ زندگی کنید و بچه داشته باشید لازم است برای رفتن به سر کار و خرید خانه حتما اتومبیل شخصی داشته باشید.

می‌گوید شاید هم اتومبیل را نفروشند و برای کمک خرج مدتی برای «اوبر» رانندگی کند. اوبر اسم تجاری تاکسی اینترنتی است؛ چیزی شبیه به «اسنپ».

«هدف اصلاح نیست»

شایان هم خواسته است اسم واقعی‌اش محفوظ بماند. او در کمتر از یک سال گذشته کارمند دولت آمریکا شده است و مثل بقیه کارمندان دولت نامه‌ای دریافت کرده بود که می‌تواند در چند ماه آینده بدون الزام به کار حقوق بگیرد و بعد هم دنبال شغل جدیدی باشد.

واکنش اولیه‌‌ شایان به این نامه خنده‌ای تلخ بوده: «من پیش از این در بخش خصوصی بودم. این رفتارهای توهین‌آمیز را از بخش دولتی انتظار نداشتم. مخصوصا در مورد کسانی که عمرشان را برای خدمت به مردم گذاشته‌اند.»

بسیاری می‌گویند کارمندان دولت چندان اهل کار کردن نیستند و بیشتر به فکر پول در آوردن هستند. ایلان ماسک که از سوی آقای ترامپ مسئول کاستن از هزینه‌های دولت شده هم به این باورها دامن می‌زند. شایان می‌گوید این حرف‌ها با واقعیت خیلی فرق دارد: «اینجا آدم‌هایی هستند که از کارشان لذت می‌برند و به کارشان اعتقاد دارند.»

دفتر کار خالی

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، بسیاری از کارمندان دولت به تکاپو افتاده‌اند تا شغل‌های جدیدی پیدا کنند

زمزمه‌های اخراج و بیکاری در چند سال اخیر که صاحب فرزند شده بیشتر نگرانش می‌کند.

او از حالا به چند شرکت خصوصی تقاضای کار فرستاده: «به این فکر کردم که اگر بیکار شوم شاید مجبور شوم کلاس‌های فوق برنامه‌ فرزندم را لغو کنم و طبیعتا خرج اضافه و سفر را هم از برنامه حذف می‌کنم.»

شایان در یکی از بخش‌های دولت کار می‌کند که با مسائل داخلی آمریکا و امور مردم سر و کار دارد. نگران است که تعطیلی یا تضعیف اداره‌ آنها به ضرر مردم خواهد بود: «فکر کن الان سیستمی داری که ایده‌آل نیست اما کارش را می‌کند. اگر هدف ارتقا باشد نقص‌ها را پیدا می‌کنی و به آنها رسیدگی می‌کنی. اگر هد�� تخریب باشد، یک ایراد را بزرگ‌نمایی می‌کنی و به مردم القا می‌کنی که کارمندان در حال تقلب و کلاهبرداری هستند.» به نظر او، دولت کنونی آمریکا مسیر دوم را برگزیده است.

شایان می‌گوید زیر و رو کردن سیستم و تغییرات صد و هشتاد درجه‌ایِ دولت جدید آمریکا به چیزهایی که از دوره اول انقلاب ایران شنیده، نزدیک است.

یکی از شباهت‌های ظاهری دو اتفاق تشویق دولت به گرفتن اطلاعات از کارکنان اداره‌هاست. بعد از انقلاب صندوق‌هایی در بعضی اداره‌ها بود که کارکنان می‌توانستند به صورت ناشناس نظرشان را درباره دیگری بگویند. در آمریکا هم کارکنان بعضی از اداره‌ها نامه‌هایی دریافت کردند که از آنها خواسته شده درصورتی که خبر دارند کسی در حوزه‌های ممنوعه کار می‌کند، این موضوع را به بالادستی‌ها اطلاع دهند.

[در مدت زمان بین نگارش این متن و انتشارش، شایان شغلش را از دست داد.]

نمک‌پاشی بر زخم دیگران

وقتی دونالد ترامپ دستور متوقف کردن کار آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده را صادر کرد، آرین و همسرش عددهای خرج و مخارجشان را در یک جدول وارد کرده، شروع کردند به حذف کردن غیر ضروری‌ها. پولِ برنامه‌های تلویزیونی اولین چیزی بود که حذف شد و بعد محدود کردن دید و بازدید با دوستان و غیره.

آرین هم خواست هویتش محفوظ بماند. او می‌خواهد یکی از خودروهایشان را هم بفروشد که دست کم قسط آن را ندهد. همه حساب‌ها که انجام شد باز هم سر ماه دو هزار دلار کم می‌آورند. زندگی با حقوق همسرش کفاف زندگی و بازپرداخت وام خانه را نمی‌دهد.

او می‌گوید همان‌طور که محدود کردن بودجه تحقیقات پزشکی بر سلامت مردم دنیا اثر می‌گذارد، کنار گذاشتن برنامه‌های توسعه‌ آمریکا در کشورهای دیگر هم بر زندگی بسیاری در جاهای دیگر جهان موثر است.

آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر، لحظه پایین آوردن علامت «آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده» از ساختمان این نهاد

او می‌گوید: «حالا بسیاری در شبکه‌های اجتماعی برای کارکنان موسساتی که از دولت آمریکا، به خصوص آنها که از 'آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده' پول می‌گرفتند شمشیر را از رو بسته‌اند. به آنها 'فاندبگیر' می‌گویند و این 'فاندبگیر' را مثل ناسزا استفاده می‌کنند.»

فاند (Fund)، پولی است که دولت‌ها یا موسسه‌ها برای پیشبرد کاری و هدفی سرمایه‌گذاری می‌کند.

آرین می‌گوید: «بسیاری از مردم ایران از کارهایی که موسسه او و موسسه‌های مشابه با کمک‌های دولتی کرده، سود برده‌اند و ته دلش نگران است که خاموشی آنها به ضرر مردم باشد.»

او می‌گوید: «موسسه‌هایی که از دولت پول می‌گیرند، لزوما با دولت ایران در حال مبارزه یا با عوامل آن در حال مماشات نیستند.»

آرین از برچسب‌هایی مثل «مزدور» آزرده می‌شود حالا چه مزدور حکومت ایران و چه مزدور دولت آمریکا. او می‌گوید امیدوار است بتواند کاری پیدا کند که به کلی به ایران و مشکلات مردم ایران بی‌ارتباط باشد.

آرین می‌گوید که برخلاف آنچه امروز در آمریکا روی می‌دهد، اخراج‌های اول انقلاب در ایران با «توهم عقیدتی» بود. آقای ترامپ تاکید کرده است که هدفش از اخراج‌ها و تعطیلی برنامه‌های دولتی، پایین آوردن مخارج دولت و کاستن از بدهی‌های آمریکاست.

فارغ از دلایل اخراج‌های گسترده، این اتفاق بر زندگی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد. آیا راهی برای گذار از این موقعیت هست؟ در ادامه این مطلب درباره کسانی بخوانید که در این زمینه تجربه دارند و حالا با گذشتن طوفان‌ها راحت‌تر و با اسم حقیقی خود درباره این موضوعات صحبت می‌کنند.

نفر اول لیست اخراجی‌ها

رضا گوهرزاد که حالا ساکن ایالت کالیفرنیای آمریکاست، در سال ۱۳۵۸ و فقط چند ماه بعد از تاسیس جمهوری اسلامی ایران به اصطلاح «پاکسازی» شد. یعنی از کارش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اخراج شد. او می‌گوید: «تمام لیست اخراجی‌ها را که نگاه می‌کنی همه به نوعی از گردانندگان بخش‌های مختلف آموزش هنری کانون و شماری هم از کتابداران بودند.» گروهی از اخراجی‌ها دست به تحصن می‌زنند. عده‌ای در داخل ساختمان کانون و گروهی هم در خارج از آن هفده روز بست‌ نشستند. تا اینکه در نهایت نیروهای کمیته آنها را به زور از ساختمان خارج کردند.

کسانی که کارمند رسمی بودند بابت بازخرید سنوات خدمت پولی دستشان را گرفت. اما گوهرزاد که کارمند قراردادی بود و نامش در بالای اعلان اسامی اخراجی‌ها بود، «بنا به قانون کار» چیزی نگرفت و فقط توانست بابت هفده روز مرخصی که استفاده نکرده بود، پولی بگیرد.

رضا گوهرزاد در زمان افتتاح کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در زاهدان

منبع تصویر، Reza Goharzad

توضیح تصویر، رضا گوهرزاد در زمان افتتاح کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در زاهدان

«من وقتی در هجده سالگی پدرم فوت شد، شدم رئیس یک خانواده پنج نفره». بعد از خروج از کانون سعی کرد از راه‌های دیگر کسب درآمد کند. مثلا کتاب چاپ می‌کرد یا دفترنقاشی با جلدی که تصویری از برنامه تلویزیونی محبوب «مدرسه موش‌ها» داشت یا دفترچه‌ای که رابط معلم‌ها و پدرومادرها بود. معلم تکالیف را در دفترچه می‌نوشت و اولیای بچه از آن طرف آن را امضا می‌کردند: «هر کاری را که لازم بود برای گرداندن چرخ زندگی انجام می‌دادم. این دفترچه‌ها را می‌گذاشتم در صندوق عقب ماشین و از این فروشگاه به آن فروشگاه و از این مدرسه به آن مدرسه می‌رفتم.»

امرار معاش با اجاره فیلم و بافتنی

علی سرشار خلبان شهربانی بود

منبع تصویر، Ali Sarshar

توضیح تصویر، علی سرشار خلبان شهربانی بود

علی سرشار در دوره بیکاری بعد از «پاکسازی» فیلم ویدیو اجاره می‌داد و با کمک همسرش لباس‌های بافتنی تولید می‌کرد و به مغازه‌ها می‌فروخت. او پیش از انقلاب خلبان هلی‌کوپترهای پلیس بود و کمی بعد از انقلاب به اتهام جاسوسی اخراج شد و به زندان افتاد. هرچند که او در نهایت از اتهام‌هایش تبرئه شد اما نه پولی بابت بازخرید به او دادند و نه آنچه که از حقوقش بابت بازنشستگی کم شده بود به او پرداختند.

سودابه چمن‌آرا با لباس شهربانی

منبع تصویر، Soodabeh ChamanAra

توضیح تصویر، سودابه چمن‌آرا از افسران شهربانی بود

سودابه چمن‌آرا از افسران شهربانی بود که بعد از انقلاب بازخریدش کردند. او همسر علی سرشار است. می‌گوید که تجربه‌ زندگی او و همسرش با کسانی که حالا در آمریکا شغل‌هایشان را از دست م��‌دهند متفاوت است: «اینجا می‌توان کار دیگری پیدا کرد یا تا چهار سال دیگر صبر کرد که رئیس جمهوری عوض شود و دوباره بتوانند سر کار قبلی بروند.» این زن و شوهر در سال‌های بیکاریِ بعد از انقلاب اصلا چنین امیدی نداشتند. حضور زنان در نیروهای نظامی و انتظامی تا سال‌ها بعد در ایران ناممکن بود و سابقه‌ همسرش به او اجازه استخدام دوباره نمی‌داد. هرچند شایان می‌گوید تخصص بعضی افراد در آمریکا فقط به کار دولت می‌آید و روزگار این افراد بی‌شباهت به چمن‌آرا و سرشار نیست.

«یئتیمه وای‌وای دیه‌ن چوخ اولار...»

خانم چمن‌آرا می‌گوید در آن سال‌ها که به شوهرش اتهام جاسوسی زده بودند گروهی از اطرافیان با آنها قطع رابطه کرده بودند. آقای سرشار به یاد می‌آورد که وقتی به شوق سلام و علیک با دوستی به سمت خودروی او در سوی دیگر خیابان رفته، این دوست شیشه اتومبیل را بالا کشیده و رویش را از او برگردانده بود. از آن طرف محبت هم بوده، مثلا دوستی که در روزهایی که سرشار زندانی بوده به دیدار همسر و فرزندان او می‌رفته است. یا دوستی که حدود چهارصد فیلم ویدیوی خود را به آقای سرشار داده تا با اجاره آنها امرار معاش کند.

رضا گوهرزاد می‌گوید در آن زمان کسانی که با انقلاب موافق بودند از اینکه گروهی از کار کنار گذاشته می‌شدند خوشحال بودند اما بسیاری مثل هنرمندان و نویسندگان از تحصن در کانون حمایت می‌کردند.

ایرانی‌تبارهایی که این روزها در آمریکا شغلشان در معرض خطر است و من با آنها صحبت کردم می‌گویند خارج از دایره همکارانشان کمتر کسی با آنها ابراز همدردی کرده است. آرین می‌گوید که فقط یکی از دوستانش حال او را پرسیده.

شایان می‌گوید گروهی از اخلال در کار و زندگی گروه دیگری از مردم که اصلا ربطی به آنها ندارند خوشحال می‌شوند. مثلا او گفت‌وگویش در جمع دوستانش را برایم تعریف کرد که کسی گفته بود با ترامپ در مورد بخشش محکومیت‌های کسانی که به کنگره این کشور حمله کرده بودند مخالف است اما در عوض از باطل شدن ویزای افغان‌هایی که بنا بود در آمریکا اسکان داده شوند، خوشحال است. می‌گوید: «من تعجب کردم. چرا یک مهاجر فکر می‌کند خوب است که ویزای ۱۶۶۰ نفر افغان باطل شود.»

مخالفت شایان با این دوستان، به دلخوری ختم می‌شود. آرزو هم در جمع ایرانی‌تبارهایی که بوده درمورد موقعیت خودش و آدم‌هایی شبیه به خودش هم‌دلی ندیده: «وقتی ترامپ برنامه‌های توسعه‌ نژادی و جنسیتی را در دولت تعطیل کرد گروهی واکنششان این بود که چه خوب شد بسته شد. می‌گفتند که دولت به زن‌ها و اقلیت‌ها سهمیه می‌داده.»

بعد از حادثه مرگبار تصادف یک بالگرد و هواپیمای مسافربری در پایتخت آمریکا، دونالد ترامپ پیش از هر تحقیقی تقصیر را به عهده کارمند برج مراقبت انداخت و گفت گمان می‌برد که او به دلیل سهمیه‌ای که به اقلیت‌های نژادی و جنسیتی داده شده، شغلش را به دست آورده است. از آن طرف جی دی ونس معاونش هم بدون ارائه مدرک مدعی شد که صدها نفر خواهان گرفتن شغل‌های کنترل پرواز بودند اما به دلیل رنگ پوستشان استخدام نشده بودند. اینجا منظورش سفیدپوستان بود. به نظر می‌رسد که نزدیکان آرزو هم نگاه مشابهی داشتند.

آرزو که چندان از نزدیکانش همدلی ندیده می‌گوید همچنان روابط دوستانه‌اش برقرار است.

رضا گوهرزاد می‌گوید گاهی همدلی‌ هم مهم نیست. مثالی از زبان ترکی می‌آورد که می‌گوید: « یئتیمه وای‌وای دیه‌ن چوخ اولار... / لای‌لای دیه‌ن اولماز». یعنی برای بچه‌ای که یتیم شده، خیلی‌ها «وای وای» می‌کنند اما کسی کاری برایشان نمی‌کند.

با این حال، گاهی آدم‌ها به همان «وای وای» دلشان گرم می‌شود.